یکی از مفاهیم فلسفی که من خیلی دلم میخواهد کاملاً و آنچنانکه باید بفهممش «صورت نوعیه» است.
بهحدی فهمش دشوار است که دیدهام حتی دانشآموختگان فلسفهٔ محض هم درست و حسابی درکش نمیکنند.
@afshin
تا اونجا كه يادمه از تعاريف فيزيكي قديمه كه هر شيي رو حاصل تركيب صورت جسمي (امتداد) صورت نوعي (جوهر) و هيولا (امكان محض؟) ميدونستند فكر كنم در جلد پنجم اسفار توضيحات زيادي دربارهش نوشته شده.
قبلنا يكي اينجا بود كه استاد حكمت مشايي بود اگه نرفته بود فكر كنم ميتونست كامل بهت توضيح بده
@afshin
راستش اين شكل فهم طبيعت بقدري منسوخ شده كه بنظر من فقط براي يادگرفتن تاريخ حكمت و مقايسه طبقات حكما كاربرد داره و حتا خودم بعضي وقتا فكر ميكردم از زمان ارسطو كه كتاب فيزيك رو نوشت خيلي از اين مفاهيم بخاطر نيازهاي متافيزيكي جعل شدند و همين طور هم اضافه شدند و چون هيچكدوم از حكماي ما كاري كه ويليام اوكامي با اين مفاهيم رو كرد نكردند همينجوري روي هم تلنبار شدند. البته ابن رشد يه كارايي در اخترفيزيك :)) زمان خودش انجام داد و ارواح افلاك رو اعتباري دونست و براي افلاك فقط جسم و نفس قائل بود